پس از آنکه مادر آنیا در خشونت خانگی به دست پدرش به قتل میرسد، او و برادرش را به یک خانهی سرپرستی موقت منتقل میکنند. آنیا ایمان دارد که آدمهای خوشقلب بعد از مرگ نابود نمیشوند، بلکه به ستاره تبدیل میشوند. برای همین وقتی ستارهی جدید و درخشانی در آسمان ظاهر میشود، یقین میکند که این خود مادرش است. آنیا برای اینکه ستاره را به نام مادرش کند باید به رصد خانهی کمبریج نفوذ کند و این چنین است که وارد ماجرای بزرگی میشود.