در گذر به تاریخ، دمخورشدن با اندیشه و زندگی یونانیان باستان، سفری دلانگیز است. فلاسفهی یونان اندیشهی خود را ابتدا به کشف گوهر نخستین وجود و چگونگی سیر آن از وحدت به کثرت معطوف کردند و بهتدریج سرشت انسان و زندگی جمعی و سیاست و ملزومات آن را در مرکز تأملات خود قرار دادند. در میان آنان بهخصوص افلاطون و ارسطو قلم به دست گرفتند و آرای خود و پیشینیانشان را ثبت و جاودانه کردند. در واقع، یونانیان پایههای اندیشهورزی در حوزههای گوناگون فلسفی را بنا نهادند و نظامهای سیاسی مختلف را نیز در دولتشهرهای خود آزمودند.
به نظر نویسنده، بدون آشنایی با آنچه افلاطون و ارسطو در باب سیاست و نسبت آن با مفاهیم مربوط به عدالت و سرشت تناقضآمیز و تراژیک دولت نوشتهاند، در هیچ عصری نمیتوان سیاست را بهدرستی فهمید و سیاستورزی واقعبینانهای در پیش گرفت.