قد دراز و هیکل گنده اش بیشتر به جان وین هنرپیشه امریکایی می خورد به خصوص وقتی کلاه حصیری سرش می گذاشت. اگر سرحال بود مهربان و دست و دلباز می شد و روی لقبی که بچه ها به او داده بودند حساسیت نشان نمی داد. بفهمی نفهمی خوشش هم می آمد اما وقتی دمغ بود و به قول خودش اخلاقش که مرغی می شد بد به حال کسی یا کسانی که سر شوخی را با او باز می کردند واقعا خر می شد آن هم خر جفتک پران در همه ی کارها و مسائل شهری و محلی به هر شکل خودش را قاطی می کرد به قول خودش فرمولش را بلد بود. از کلمه ی فرمول خوشش می آمد. وقتی که می خواست از خودش یا کسی تعریف کند به جا و بیجا از این کلمه استفاده می کرد « فلانی فرمول کار را بلد است فرمول زندگی دستش است بچه هایش را با فرمول بار آورده و اینکه « با چه فرمولی به اینجا رسیده ،همه جزو اسرار فرمولش بود.