محمدعلی جمالزاده در ادبیات داستانی ایرانزمین همان نقش شایستهای را در نثر دارد که نیما در شعر پارسی داشت. با این تفاوت چشمگیر که نیما اگر وزن و قافیه را شکست این بدعت او بر زمینهای استوار و دیرین سال بود، اما کاری که جمالزاده کرد نوآوری سبکی بود که تا آن زمان سابقه نداشت. جمالزاده بهدرستی و به باور آنانی که با او آشنایند، نیک مردی بود که گرچه عمر درازی داشت، اما با آن همه نیکوئی، بردباری، یاریگری و صاحبقلمی آن عمر دراز چه کوتاه مینمود. اهل دهش بود و شوق دیدار بومیان، وابستگیاش. گرچه پدر در خیزش مشروطه جان باخت و محمدعلی نوجوان شاهد نزدیک شورشگریها بود، اما آن زمان که خود را یافت، کوشید تا تلاشگر دیار فرهنگ باشد که به ماندگاری و اثرگذاریاش باور داشت. این شد که نوشتن داستانهای کوتاه را در ایران پی افکند، با نثری زیبا و همیشه بهجا. قصهاش مثل شد و به دیار امثال پیوست.