نویسندهی یکی از برانگیزانندهترین متنهای تاریخ ادبیات – همان «بارون» درختنشینی که در روز 15 ژوئن 1767 سر میز ناهار، به اعتراض، بشقاب خوراک حلزون را کنار زد و برای همیشه خانوادهی اشرافیاش را ترک کرد و ساکن درختها شد – چندسالی پیش از انقلاب 1357 در اردیبهشتی زیبا به ایران آمد و شیراز و تختجمشید و اصفهان و یزد را دید و از کاخها و سنگنبشتهها، نقشها و محرابها، عشایر و آتشکدهها نوشت و شرح زیرکانهاش را از آنچه در این سرزمین دیده و شنیده بود، در چند یادداشت برای ما به یادگار گذاشت. کالوینوی چپگرا که در جنگ جهانی دوم در قامت پارتیزانی از جبههی مقاومت ایتالیا علیه فاشیسم جنگید، در متنهای گردآمده در کتاب «ایران» نیز این روح آزادش را نمود داده و در ماجرای شاهان و مردمان، متمدنانه سمت مردم ایستادهاست. ایران، روایت کوچک و کوتاهی است از روشنفکری غربی که تمام تلاشش را کرده تا تصویری درخور از ما شرقیان غمگین همیشهی تاریخ بسازد.