جایگاه نازل طبیعت نزد بنیانگذاران لیبرالیسم و سوسیالیسم که حاصل تعهد آنها به نظام تولید صنعتی بود هم یکی از دلایل عجز پیروان این دو مکتب است در ارائة راهحلهایی برای جلوگیری از لطمات وارده به محیطزیست و هم منشاء اصرار محیطزیستگرایان در حفظ فاصله با آنها همچون پیششرطی برای درانداختن طرحهایی برای حفاظت از محیطزیست. روشن است که تلاش برای حفظ این فاصله، به فقدان کلانگفتمانی نزد محیطزیستگرایان و به عدم تدوین و تبیین ساختارهایی انجامیدهاست که مستعدّ جایگزینی ساختارهای موجود باشند. امری که برخی آن را کاستی بهشمار میآورند و برخی دیگر در آن، منشاء قدرت و توان بالقوة تأثیرگذاری این گروهها بهدلیل پرهیز از تامگراییای بهشمار میآورند که در ادعاهای جهانشمول دو مکتب نامبرده مستتر است. علیرغم عمر کوتاه محیطزیستگرایی و عدم ارائة یک طرح جایگزین، محیطزیستگرایان مختلفی که در این کتاب از طریق گفتمانهایشان مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرار گرفتهاند، هم در ایجاد حساسیت و افزایش چشمگیر آگاهی عمومی نسبت به موضوعات مورد توجه خود موفق بودهاند و هم در وادار کردن نیروها و نهادهای سیاسی و اقتصادی به تلاش برای تغییر سیاستگذاریهای زیانبارشان در این زمینهها. موفقیتی که خود میتواند از برآمدن الگوهای بدیع و بهروز سیاستورزی مردمی حکایت کند.