کتاب آونگ خاطرههای ما مجموعهای از 3 نمایشنامه است که به گفته عباس معروفی قرار بوده در ایران چاپ و منتشر شود. صحنه با برشی طولی از یک مغازه ساعتسازی آغاز میشود، که به دیوارهای آن تعدادی ساعت جورواجور آویخته شده است. زمان اجرای نمایش، صدای گنگ تظاهرات خیابانی میآید صدای تند جماعتی که شعار میدهند و رد میشوند. در شروع مردی خوشپوش و مرتب، به سمت مرد ساعتساز میرود و با او شروع به صحبت میکند. او از ساعتی حرف میزند که مدتها پیش در یک درگیری دوستانه از بین رفته است. مرد به ساعتش علاقه عجیبی داشته است ولی مرد ساعتساز نه مرد و نه ساعتش را به خاطر نمیآورد. در هنگامه صحبت مرد ساعتساز با مشتری، جماعتی از جلو مغازه رد میشوند که شعار میدهند: «زنده باد، زنده باد» و این کلید ورود به بحثی میشود که «مرد» دلایل تنفرش را از سیاست برای ساعتساز بیان میکند و...