دریا را که نگاه می کنی، آرام آرام آرام است. و هیچ نشانی از آنچه در درون دارد و در درون می گذراند، بروز نمی دهد. قیصر هم دریا بود. چند بار او را در نمایشگاه کتاب دیدم و همیشه با دو نفر دیگر سید فرید قاسمی و سهیل محمودی. آنچه قیصر می نمود چونان علی بن غمی بود: آزاد و راحت و بی خیال، با لبی خندان، و صورتی خندان، و اندامی به تمامی خندان. با مردم و در میان مردم. و پاسخ گوی خندان مردمی که می دید.