در بیشتر از سیصد هزار سالی که انسان خردمند روی زمین بوده، ما این سیاره را با حداقل چهار نوع دیگر انسان شریک بودهایم. همۀ این انواع باهوش، قوی و مبتکر بودند؛ اما انسان خردمند حدود پنجاههزار سال قبل، یک جهش شناختی را پشت سر گذاشت که باعث برتری کنونی ما نسبت به سایر گونهها شد. اما چه رخ داد؟
از زمانی که چارلز داروین دربارۀ «سازگاری تکاملی» نوشت، ایدۀ سازگاری با قدرت بدنی، پرخاشگری و … اشتباه گرفته شد. درحالیکه اینگونه نیست؛ چیزی که ما را از نظر تکاملی سازگار میسازد، نوع متفاوتی از دوستی است. یک توانایی برای هماهنگی و برقراری ارتباط با دیگران که به ما امکان دستیابی به همۀ شگفتیهای فرهنگی و فنی در تاریخ بشر را میداد.
برایان هیر، استاد بخش انسانشناسی تکاملی و مرکز علوم اعصاب شناختی در دانشگاه دوک و همسرش ونسا وودز، دانشمند محقق و روزنامهنگار برندۀ جوایز، با پیشبرد آنچه «نظریۀ خوداهلیسازی» مینامند، به این موضوع پرداختند. نویسندگان کتاب استدلال میکنند که میل و توانایی ما به همکاری و برقراری ارتباط با دیگران عامل برتری ما در تکامل بوده و این توانایی را با خوداهلیسازی به دست آوردهایم. «بقای دوستانهترین» راه جدیدی است برای نگریستن به تکامل فرهنگی و شناختی که پیام روشنی با خود دارد: برای بقا باید تعریف خود از تعلق را بسط دهیم.