روشنفکران ایرانی، از همان ابتدای قرن نوزدهم میلادی، گرچه ویژگیهای مشترکی با دیگر گروههای اجتماعی داشتند، از نظر نوع جهانبینی و فرجامشناسی خود را متمایز از دیگر اقشار جامعه میدانستند. آنان خواهان هدایت مردم به سوی بینشی بودند که بتواند اعتمادبهنفس و هویتشان را به آنان بازگرداند، و بتواند برای معضل عدالت اجتماعی نیز راه حلی سیاسی ارائه دهد. آنان را جامعۀ ایران را جامعهای راکد و سامان سیاسی آن را عقبتر از زمان تلقی میکردند و بهبود اوضاع جامعه و روزآمد ساختن سامان سیاسی آن را وظیفۀ خود میدانستند.