آجر به آجر آدمی از من بنا میشد
حتی اگر یک ذرهات هم سهم ما میشد
پرواز میکردم به اوج و آسمان دیگر
ملک مشاع ما دو تا – من با خدا- میشد
فرماندهی مردان جنگاور اگر بودی
جای گلوله شاخههای گل رها میشد
دیگر به جای اختلاف فکر آدمها
دنیا محل اختلاط خندهها میشد
ما مردم حق ناشناسی بودهایم آری
باید که میدانهای شهر اسم شما میشد