در "هستی" ما خشم و نفرت مانند سیلی عظیم خودش عامل حرکت و ارضای خودش است؛ حال آنکه "حسنات" شیوههایی است نمایشی، دفاعی و تاکتیکی که انسان به حکم ضرورت انطباق در یک رابطهی ناهنجار و پرآزار، خود را در پناه حرمت و تقدس آنها قرار داده است. ما با شوق و رغبت خشم میورزیم و با اکراه و بیمیلی، مهر.
اگر به روابط توجه کنیم میبینیم افراد با صفات نیک فقط بازی میکنند؛ در رابطهی با آنها جدی نیستند؛ تا آنجا که توجیه پیدا کنند و راهدستشان باشد از عمل به آنها اجتناب میورزند و موضوع را به ادا و وانمود برگزار میکنند. نشان واضح این امر چهرهی کریه، پرخشم و ناهنجار زندگی و روابط آدمیان است.