زمانی که در سال ۲۰۰۸ دولتهای آمریکا و اروپا بیش از هزار میلیارد دلار برای پوشش بدهی بانکهای خصوصی در اختیار آنها قرار دادند، تردیدی نماند که نئولیبرالیسم نه دشمن دولت بزرگ و مداخلهگر است و نه رقیب قسمخوردهٔ کینزگرایی. از این رو پرسش از چیستیِ نئولیبرالیسم اوّلین پرسشی بود که پس از این بحران پیش کشیده شد و پرسش دوّم چرایی ادامهٔ بقای این مکتب علیرغم شکستی چنین آشکار. کتاب حاضر سعی و تلاشی است برای پاسخ به این هر دو پرسش. نویسنده نشان میدهد که چنانچه صورتبندیهای مختلف این مکتب، ویژگیهای اصلی آن را حفظ کنند که عبارت باشند از منکوب کردن سیاست توسط اقتصاد، توجیه نابرابریهای اجتماعی و تعمیم الگوهای سپهر اقتصادی به تمامی سایر سپهرهای وجودی، نئولیبرالیسم میتواند هم به دست نامرئی بازار متکی بماند و هم از دستِ مرئی مداخلهٔ دولت منتفع گردد. او همچنین استدلال میکند که پاسخ به پرسش بقای نئولیبرالیسم پس از بحران سال ۲۰۰۸ را باید در شیوهٔ تبلیغ و ترویج این اندیشه دید که از سویی متکی است بر ایجاد فضاهای خاصّ خود همچون اندیشکدهها و اتاقهای فکر و از سوی دیگر، برخورداری از پشتیبانیِ مرشدهایی که فارغ از موفقیت یا شکست، همواره در تلاش برای تأثیرگذاری بر رهبران سیاسی و مسئولان سیاستگذاری میباشند.