کتاب حاضر، مجموعه خاطرات روایی داستانی یک اسیر عراقی است که در یازده خاطره، چشم دیدهای خویش را از سالهای جنگ بین ایران و عراق به تصویر کشیده است... سالهای پر از خاطرههای تلخ و شیرین مقاومتها، رشادتها، سرانجام یک تنه لشکری را هزیمت وا داشتن و شربت شیرین شهادت را لاجرعه سر کشیدن. به راستی چقدر زیباست، شنیدن خاطرات رزمندگان خودی را از زبان کسانی که به ناچار به صف غیر خودی قرار داشته و به چشم سر میدیده است وعده الهی را که محقق میشده و سربازانش پلههای رشادت و شهادت را یکی پس از دیگری میپیمودهاند. در سالهای جنگ و دفاع مقدس بسیار بودند اسیران عراقی که یا خود به اردوگاه دوست آمده یا اسیر شده بودند، پس آنگاه که چشم بر حقیقت گشوده بودند، لب به اعتراف گشوده و خاطراتی را بازگو نمودهاند که مدال و مرخصی یکی از آن خاطراتهاست. به اشاره دفتر ادبیات و هنر مقاومت، نویسندة خاطرهها، فقط یکبار رخ کشیده و همان یکبار کافی بوده است که این خاطرات زیبا را مرقوم دارد و به درخواست دفتر جواب مثبت دهد. «مدال و مرخصی» از میان عناوین مطالب این کتاب انتخاب شده که میتواند، مشاهدات،چشمدیدهای اسیران عراقی و خاطرات چاپ شده در خود عراق، همپای خاطرات رزمندگان ایران اسلامی، تصویر کاملتری از دفاع پرشکوه ملت ما را به تصویر کشیده و پرده از ناگفته های آن بردارد. در این کتاب سرباز اسیر عراقی از رزمندگان اسلامی میگوید که دور از چشم دشمن شبانه به درون آنان رخنه کرده و دهها مأموریت پنهانی دشمن را کشف کرده و به رزمندگان اسلام گزارش داده و یا میان دشمن رفته و حملات آنان را به تعویق انداخته است. رزمندگانی که لباس کارگران شهرداری میپوشد و در یک غافلگیری، رازهای پنهان دشمن را بر ملا نموده و پلهای عبوری را بمبگذاری میکند، دشمنی که به امید دست یافتن به غذای سربازان اسلام تن به کشتن یا اسارت میدهد و هیچگاه هدفی را دنبال نمیکند. سرباز عراقی که وعدههای تحقق نیافتة الهی را محقق میبیند و به چشم سر میبیند که چگونه برف و بوران، و سرمای کشنده باعث شکست دشمن میشود و تصمیم حمله آنان را عقب میاندازد گویا طبیعت نیز به حکم الهی در تحقیق این وعدهها کمک میکند. نویسندة عراقی پس از مشاهدات این وعدهها و بیهودگی در مبارزاتشان به نفع حزب بعث با پای خود به رزمندگان اسلام میپیوندد که تمام این ماجراها را در مدال و مرخصی میخوانیم.