ایگور، استاد بزرگ شطرنج، دوازده نفر از بهترین بازیکنان باشگاهش را برای یک دوره مسابقه دور هم جمع میکند. این مسابقات در قصری بزرگ در جایی موسوم به «منطقۀ تاریک» برگزار میشود. ایگور بهدلیل سن بالایش نمیتواند حضور فیزیکی در این تورنمنت داشته باشد. قرار است برندۀ این مسابقات، ثروت هنگفت او را به ارث ببرد. بازیکنان وارد یک اتاق میشوند و به نوبت بهوسیلۀ تلفن با ایگور که صدها کیلومتر آنطرفتر است، بازی میکنند. هرکدامشان که بتواند او را شکست دهد، برنده است. فرانسوآ دِزِسارت، شانس اول قهرمانی، زمانیکه بهتنهایی در اتاق مشغول بازی با ایگور است، به قتل میرسد. چه کسی قاتل است؟ همسر سابقش که دربهدر بهدنبال انتقام و کشتن اوست؟ یا یکی از یازده رقیبش؟
اصلاً چطور وقتی او در اتاق تنها بوده و یک نفر هم دائم جلوی اتاق نگهبانی میداده، توانستهاند او را به قتل برسانند؟