گفتوگوهایی که شرحشان در این کتاب آمده همسخنیِ درازمدت نویسنده است با بهرام بیضایی و زنان فیلمهایش (1396-1381). نویسنده در این گفتوگوها سعی کرده نوری بتاباند بر دنیای فیلمسازی بیضایی و همهی حاشیهها و ابهاماتش. اما سؤالها محدود به سینما نمیماند و پای دغدغهها و باورهای بیضایی در زمینهی سیاست و جامعه و مذهب و روشنفکری نیز به میان میآید. بیضایی صریح و بیلکنت دربارهی سینما و آدمهایش حرف میزند، دربارهی ادبیات و تجدد، ریاکاری و سانسور، و بیزاری عمیقش از سیاست.
«سینما برای من پناهگاه بود. فضای نفرتانگیز بیرونْ آدمها را با تعصب میدید و… من به این فکر کردم که میشود از بیرون پناه برد به سینما. آنجا تاریک بود و آدمها همه با هم یکسان بودند و تفاوتی بینشان نبود.»