نگاهی انتقادی به زمان نشان میدهد که چه اندازه ای در دوران مدرن این مفهوم بدیهی و دم دستی ابعاد مساله انگیز و پرسش ناشده ای حمل میکند که نه تنها خنثی نیستند بلکه با مناسبات قدرت و سلطه هم در ارتباط اند. از تثیبت برداشت زمانی در میان افراد و در مناسبات روزمره شان تا مجموعه الزام آوری از تقویم ها ضرب العجل ها، زمان بندیهایی که انسان مدرن باید هر روزه با آنها دست و پنجه نرم کند، ما با تاریخ پر پیچ وخم و پیچیده ای از مناسبات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مواجه ایم که تنوع آن به همان اندازه تنوع بسترهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جوامع است. اینکه چگونه ساعت از یک وسیله تجملی به یک ضرورت زندگی اجتماعی مدرن درآمد، یا فهم دقیق زمان شماری جای برداشتهای کلی از گذر زمان را گرفت و تاریخ در مقاطعی به درازای ثانیه ها در عقربه های ثانیه شمار ساعت خرد شد بخشی از روایت جذاب و البته اندوه بار تکوین مدرنیته است که بسته به زمینه اجتماعی و تاریخ هر جامعه ای همچنان جای مطالعه شدن انتقادی دارد.