در تاریکی دستهایم را گذاشتهام در آبتاس و به یاد جن و پریهایی میافتم که بابا داستانهایشان را برایم میگفت؛ اینکه جنها به شکل و شمایل آدمهایی درمیآیند که میشناسیم ولی اگر به پاهایشان دقت کنیم، میبینیم سم دارند و اینکه جنها هم به حمام میروند، آنهم شبها، شبهای سرد زمستان...