: حقیقت این است که رمان نو فاقد قهرمان است؛ ناگریز خواننده قادر نیست در کنار قهرمان، در برابر دیگران موضعگیری کند. شخصیتها فاقد روانشناسی خاص هستند؛ گویی روح ندارند. چیزی از گونهی مهر و کین، جاذبه و دافعه، رفتار حماسی و ثبات در عقیده در آنان نیست. اینکه چنین شخصیتهای خنثی، منفعل، بیهویت، بیشناسنامه و شیی گونهای تا چه اندازه به مصداقهای واقعیشان در جامعه شبیهند، البته خردههای است که بر رمان نو وارد است.