این تویی، تنها، مبهوت، زیر باران. به دو انتهای جاده نگاه میکنی و با این حال نه مبدا و نه مقصد را نمییابی. این تویی بعد از این همه سال، بعد از این همه رنج ناخواسته. ایستاده در نیمه راه، خسته و یخ کرده، چشم به راه فریادرس!