بچّههای کلاس ما خیلی شلوغاند و تا چیزی پیش میآید، میزنند زیر خنده.
ولی چند روز پیش خانم معلّم موفّق شد ما را آرام نگه دارد، آنهم با موضوع انشای عجیب
و غریبش:«تصور کنید به مدرسهی جدیدی میروید که بچّههایش با شما خیلی فرق دارند.
آنوقت بهخاطر یکی از ویژگیهایی که شما دارید و آنها ندارند، مسخرهتان میکنند.»
سامینا گفت:«من تلافی میکنم. این را هم بنویسم؟»
خانم معلّم اخمی کرد و گفت:« نه. فقط بنویس برای چی مسخرهات کردند و چه حسی داشتی.»
بیصدا نوشتیم. بعد یکی یکی انشایمان را پای تخته خواندیم.