کتاب حاضر حاصل جستوجو در میان هزاران سند شخصی، دفترچهی خاطرات، نامهها، اشعار و میراث مکتوبی است که از هانا آرنت باقی مانده است. سامانتا رز هیل تصویری واقعی و چندبعدی از زندگی آرنت ساخته است. او نظریهپردازِ ابتذال شر و مفسر ریشههای توتالیتاریسم را روی صحنه آورده و روی زندگی و منظومهی فکری این متفکر نور تابانده، روی زندگی زنی که از اطلاق لفظ فیلسوف به خودش چندان هم خوشش نمیآمد.
نویسنده از شکستها، غمها، عاشقانهها و درهای بسته به روی هانا آرنت پرده برداشته؛ حتی از این هم جلوتر رفته و طبع شعر و ذهن لطیف او را بازنمایی کرده است. رز هیل در این کتاب نشان داده که چطور دغدغهی قضاوت و مفهوم عدالت جانمایهی تفکر آرنت بوده -حتی در خصوصیترین ابعاد زندگیاش- و اینکه چرا هنوز بحث ایدههای آرنت چنین مناقشهبرانگیز است.
«البته خیلی خوب است که همیشه از آدم ستایش کنند. اما این واقعاً مهم نیست، همیشه بهتر این است که آدم را بفهمند.»
-از نامهی هانا آرنت به راجر ارهرا،
تابستان 1967