مت هیگ اینجا جهانی خلق کرده است که ورود به آن برای دوستداران کتابخانهی نیمهشب شبیه شرکتکردن در جشنی بیکران است. این بار او طرفداران ادبیات فانتزی را به دنیایی خیالی میبرد که در آن تمام چارچوبهای زمان در هم شکسته است؛ قهرمان راهنمای عملی متوقفکردن زمان مردی است که قرنها زندگی کرده، اما در نظر بیننده نمیتواند بیشتر از چهلویک سال داشته باشد. او روزی همراه با شکسپیر روی صحنهی تئاتر رفته و صدها سال زیسته است تا به قرن حاضر پا بگذارد. در دنیای این مرد زمان متوقف شده است، اما آیا این زندگی کسالتبار نیست؟
تام هازارد قهرمان اصلی این داستان درعینحال روایتگر داستانی عاشقانه در اعصار مختلف است؛ این مردِ گمگشته در زمان، عضو انجمنی مخفی شده است که شرط عضویت در آن «هرگز عاشقنشدن» است و همهچیز لحظهای زیرورو میشود که این مرد ملول چهارصدساله دلبستهی همکارش میشود.