ایزابل نام اصلی داستان است با بار معنایی منفی و در معانی مختلف که انبوهی از برداشتها را به ذهن متبادر میکند: اغواگر، خائن، فاحشه. با این حال، ایزابل برگرفته از یکی از شخصیتهای عهد عتیق است. همسر پادشاهی بود که در اصل نه به خاطر اخلاق سست خود، بلکه به دلیل متقاعد کردن شوهرش، شاه آخاب، به طرد خدای اسرائیل برای پرستش خدای فنیقی، بعل، محکوم شد. ایزابل از بت دیگری سخن میگوید: زیبایی. زیبایی قدرت است. زندگی و ارزش آدم را مشخص میکند.
داستان ایزابل مطالعهی روانشناختی جذابی است که نمیروفسکی با تشریح ذهن زنی که شیفتهی زیبایی است و ترس از پیر شدن دارد، مطالعهای شگفتانگیز و غمانگیز در مورد نگاه زنان به خودشان و نگاه دیگران ارائه میدهد.