با پیشرفت صنعت و تکنولوژی، بعضی از شغل ها و کارگاه های سنتی از رونق می افتند و جای خودشان را به شغل ها و کارگاه های جدید می دهند. صحافی کتاب هم یکی از آن شغل هاست که قدیم ها با دست انجام می شد و فقط به چسب و نخ و دستگاه پرس نیاز داشت. پدر آنا صحاف ماهری است ولی مشتری ها ترجیح می دهند کتاب هایشان را به صحافی های جدید بسپارند، چون آنها با ماشین کار می کنند و کار کتاب ها زودتر تمام می شود. آنا هم عاشق صحافی است و به جای اینکه با دوستانش بازی کند، گوشه ای از کارگاه پدرش می نشیند و کوک زدن و چسباندن کتاب ها را نگاه می کند. او که خیلی خوب می داند صحافی های بزرگ فقط به کتاب ها چسب می زنند و آنها را نمی دوزند، سعی می کند کاروکاسبی پدرش را نجات بدهد.