کتاب حاضر شامل جستاری است در بیستونه قطعه، راجع به سوگواریای جانفرسا.
چیماماندا اِنگُزی آدیچیه، نویسندۀ امریکاییِ آفریقاییتبار، پدرِ ساکنِ نیجریهاش را در زمانۀ همهگیری ویروس کرونا از دست داده و، مثل خیلی دیگر، بهدلیل مقررات بینالمللیِ ممانعت از مسافرت، قادر نخواهد بود در مراسم تدفین او حضور به هم برساند. همین باعث میشود با نوشتن به دستوپنجه نرم کردن با سوگ بربیاید و جستاری را که بناست بخوانید بنویسد.
از متن کتاب: «پدرم را آخربار پنجم مارس بود که حضوری دیدم، درست قبل از آنکه ویروس کرونا کل دنیا را به هم بریزد. با اوکِی، از لاگوس رفتم آبا. به مادر و پدرم گفتم به کسی خبر ندهند میآیم تا خانه شلوغ نشود: "میخواهم لحظهلحظۀ آخر هفته را با شما دو تا بگذرانم." عکسهای آن آخر هفته را که نگاه میکنم، اشکم سرازیر میشود. پیش از خداحافظی، سلفی گرفتیم ــ پدر در چند عکس اولْ لبخند دارد، اما در عکسهای بعدی، از بس که من و اوکِی ادا درمیآوردیم و شکلک میساختیم، دارد قاهقاه میخندد. روحم خبر نداشت چهچیزی در انتظارمان است.»
آنچه در ادامه میخوانید اینفوگرافیکی است دربارۀ کتاب سوگ به همراه معرفی آن و بخشهایی از مقدمه و پیشگفتارهای کتاب.