این نمایشنامه روایتی مستندگونه از جلسهی دادگاه رئیس زندانی مخوف است، زندانی که زندانیانش نه از گرمای تابستان و نه از سرمای زمستان در امان میماندند. جایی که روزانه انسانهای زیادی در آن تلف میشدند. او که خاطراتی بیرحمانه و وحشتناک را در ذهن دارد، اکنون در برابر دادستانی ایستاده که مصر است متهمش کند. درحالیکه مدعی است مانند یک سرباز تنها به وظایفش عمل کرده است! اما در این میان وجدان انسانی چه میشود؟