توماس وازهشک، نگهبان شب یک کارخانه بلبرینگ سازی، اولین کارخانه واقع در نزدیکی منطقهی حفاظتشده کوهستان لاکپشت، یعنی زیستگاه سرخپوستهای منطقه داکوتای شمالی است. او همچنین رئیس شورای قبیلهی چیپوا است که سعی میکند از پیامدهای لایحهی «انقراض» جدید که قرار است بهزودی در صحن کنگره امریکا به رأی گذاشته شود سر درآورد. ماجرای کتاب در سال 1953 میگذرد و دیگر اعضای این شورا میدانند که این لایحه حکم نابودیشان را دارد.
پیکسی پارانتو معروف به پاتریس برخلاف بسیاری از دختران منطقهی حفاظتشده کوهستان لاکپشت علاقهای به ازدواج و بچهدار شدن ندارد. او در کارخانهی بلبرینگ سازی کار میکند و حقوقش بهسختی کفاف هزینههای خودش و خانوادهاش را میدهد. پدر الکلی و مایهی شرمساری پاتریس هرازگاهی به خانه میآید تا با ترساندن همسر و فرزندانش از آنها بهزور پول بگیرد؛ اما پیکسی برای پیدا کردن خواهر عزیزش، ورا، که به شهر بزرگ مینیاپولیس رفته به کل حقوقش نیاز دارد. ورا ناپدید شده و ماهها است که هیچکس از او خبری ندارد. شایعه شده که او صاحب فرزندی شده است. پیکسی تصمیم میگیرد ورا و فرزندش را پیدا کند، برای همین به مینهسوتا میرود، اما آنجا اتفاقات بسیار ناگواری در انتظارش هستند.