سینمای ژاپن تا همین اواخر محمل زیبایی شناسی ای حاصل قرن ها تکامل در بستر هنرهای بصری و روایی بود. یکی از اصول این زیبایی شناسی که بیشترین تأثیر را بر سینما داشته این است که هیچ هنری نباید عاری از کلمات نوشتاری یا گفتاری باشد. نقاشی، رقص، موسیقی همگی با متنی خواندنی با شنیدنی همراهی میشوند. کلمه است که به اثر با اجرایش اعتبار می بخشد. یکی از نتایج آن یکپارچگی خارق العاده ی هنرهایی است که به زیبایی شناسی فراگیر ژاپنی تعین بخشیده اند؛ دیگری این که تا قرن بیستم هیچ هنر نابی در ژاپن وجود نداشت. سینمای ژاپن همواره در سراسر جهان تماشاگران پرشمار و پروپاقرصی داشته، اما غنا و پیچیدگی خاص سنت و فرهنگ ژاپنی معمولا تماشاگران بیگانه را با دشواریها و بدفهمی های بسیاری مواجه می سازد. این مقدمه ی کوتاه تاریخ مختصری از سینمای ژاپن ارائه می دهد. در عین حال پیش فرض های فرهنگی آن را تعریف و تبیین می کند و نشان میدهد سینمای ژاپن چگونه از دنیای بیرون تأثیر پذیرفته تا نهایتا به ملغمه ای از عناصر بومی و بیگانه ای بدل شود که در قالب هویتی نو تبلور یافته است. نویسنده ی آمریکایی تبار کتاب دانلد ریچی (1924-2013)، فیلم ساز، منتقد و نویسنده ی سرشناسی بود که با آثارش سینمای ژاپن را به غرب شناساند.