لاشهی لطیف، نوشته ی آگوستینا باستریکا، روایت جهانی در آینده است که در آن گوشت حیوانات به ویروسی مرگبار آلوده شده است و مصرفش برای انسان زبان بار. از این رو حکومت حیوانات را معدوم و باغ وحش ها را خالی و مصرف گوشت حیوانی را ممنوع کرده است. ظاهراً در چنین جهانی خوردن گوشت باید به حسرت و آرزو تبدیل شود، اما چنین نیست، چون بشر راه حلی یافته که در ابتدا پنهان بود، اما رفته رفته مورد تأیید همگان قرار گرفت و قانونی شد و سازوکاری دقیق پیدا کرد.
در لاشه ی لطیف با مارکوس همراه میشویم؛ مردی که برای فرزندش سوگواری میکند، به پدرش عشق میورزد و از خواهر متکبر، شوهر ثروتمند و فرزندان عجیب و غریب شان بیزار است. مارکوس همچون یک راهنما ما را در سفری به گوشه و کنار این جهان ترسناک همراهی و جزئیات زندگی در آن را برایمان آشکار میکند.
(قسمتی از مقدمهی مترجم)