هوا هنوز تاریک بود که آقا کریم با دوچرخه هرکولس نمره بیستوهشت، رکابزنان از خیابان خیام به سمت کاخ دادگستری پیچید و توی حیاط پشتی، دوچرخهاش را کنار درِ کوچک عقب ساختمان که مخصوص ورود کارمندها بود گذاشت و درحالیکه چانهاش را داخل شالگردنش پنهان کرده بود، وارد ساختمان شد. با اینکه اسفند از نیمه گذشته بود ولی سرمای هوا، مخصوصاً در آنوقت صبح، هنوز گزنده بود.