دلم می خواهد این بار با پای خودم جلو بروم. دلم می خواهد این بار خودم دست دراز کنم تا دستم را بگیرد. دلم می خواهد همه ی حرف هایی که از این و آن شنیده ام را از خودش بپرسم، اما فاصله ی من تا او پر از آدم است. آدم هایی که نشانه هایشان به هم چسبیده است و صدای گریه هایشان بلند. من دیر آمدم.