داستان ابریشم را، با تمام سادگی و سرراستیاش با حواس جمع باید خواند. هر فصل آن مانند صفحهی نت یک موسیقی است که نواخته میشود و بارها و بارها میبینید که واژهها ، جملهها، بندهای نوشته عینا به تکرار درمیآید. از نظر تکنیک هم مانند یک قطعهی موسیقی است. باید به قراردادهای آهنگین و موسیقائی آن دقت کرد. به ضرباهنگ، ملودی، ترکیببندی، رنگ، هارمونی، کنترپوآن و… باریکو نشان داده است که برای نوشتن گاه میتوان داستان نواخت. همانگونه که، برعکس آن، موسیقی، در آثار پارهای از موسیقیدانها و آهنگسازان، داستانی را حکایت میکند.