تو عادت کردی به خاطره ساختن... تلخ شیرین مهم نیست فقط خاطره میسازی و بعد که تنها شدی میشینی به مرورشون. الانم داری از من خاطره میسازی . آدمها با خاطراتشون زندهن. بده که خاطرهای برای مرور کردن داشته باشم؟ نه خاطرات چیز قشنگی هستن به این شرط که لحظه رو ازت نگیرن اما تو متاسفانه ارزش لحظهها رو تا قبل از اینکه تبدیل به خاطره بشن درک نمیکنی. الانم داری با من با ما همین کارو میکنی. با رفتنت داری از ما یه خاطره میسازی... یه خاطره که با مرورشون بخندی گریه کنی عاشقی کنی... چرا؟ چرا وقتی میتونی اصلش رو داشته باشی چنگ میزنی به خاطرهش؟ چرا نمیخوای جای داشتن خاطرهی من خود من رو داشته باشی؟!