منُ تو دو ریلیم که قطار پُر از پوکه عمر رو از هیچ به هیچ می رسونیم و زمین سرگردونیِ مارو پیوسته تکرار می کنه! صدای پای تو که می روی و صدای پای مرگ که می آید... دیگر چیزی را نمی شنوم!