اگرچه عمر گل کوتاه است و اگرچه ما میتوانیم به مسائل مختلف مثل صاحب آن کیست، چه زمانی غنچه تبدیل به گل شده، چه مقدار دیگر قد میکشد، از چه اتمهایی تشکیل شده، چرا این رنگی است و سایر چیزهایی از این قبیل موارد فکر کنیم، لیکن میتوانیم به جای چرایی و چگونگی، فقط محو تماشای زیبایی و یا بوی معطر گل شویم و با همین احساس خوب و زیبا، افسون و شگفتزده شویم. در ضمن، شاید بهتر باشد نگران بسیاری از رازهایی که تاکنون کشف نشده نباشیم. همین موضوع را میتوان به سرتاسر مسیر زندگی در مواجه با امورات مختلف تعمیم داد و دید که در گذشته و حال و آینده، چه مواقعی ما در افسون مختلف بودهایم. منظور از افسون گل، همان جادو و جاذبه و شگفتیهای جهان است که انسان را جذب خود میکند و منجر به رضایتمندی و شور و شوق میشود. افسونها ما را به سمت زندگی پویا و جذاب و حرکت به سمت آینده سوق میدهند. در عین حال، ما را سرگردان میکنند و پس از این که گذشت، تبدیل به افسانه و داستان میشوند و خلاصه اینکه، داستان زندگی ما را شکل میدهند. افسونها معمولا دلخوشیهای ما را شکل میدهند، پس خیلی مهم هستند. ما برای زندگی مهیج و جالب و با انگیزه، نیاز به افسونها داریم. مثبتنگری و رفتن به سمت دانش و تجربهی زیبایی، چیزی است که ما به سمت آن گرایش فطری داریم.