باید در پژوهش موضوعات مشکل فلسفهی طبیعی همچون ریاضیات، روش تحلیلی را بر روش ترکیبی مقدم شمرد. روش تحلیلی، که مشتمل بر مشاهده، آزمایش، و استخراج نتایج کلی از آنها به کمک استقراست، هیچ اعتراضی را به نتایجی که از آزمایشها و دیگر حقایق قطعی گرفته شده است نمیپذیرد؛ زیرا در فلسفهی تجربی فرضیهها اهمیتی ندارند. با این حال، اگرچه استدلال استقرایی از روی مشاهدات و تجربیات بهمنزلهی اثبات نتایج کلی حاصله نیست، باز هم بهترین روش در هماهنگی با سرشت پدیدههاست، به طوری که هرچه استقرا عامتر باشد استدلال قویتر است. همچنین، اگر هیچ استثنایی در پدیده مشاهده نشود، اعلام میشود که نتیجهی حاصل عام است. اما هرگاه پس از آن در آزمایشها استثنایی پدید آید، آن نتیجه با ذکر آن استثنا بیان میشود. با این روش میتوانیم از ترکیبات به اجزای تشکلیدهنده و از حرکات به نیروهای ایجادکننده و بهطور کلی از معلولها به علل آنها، و از علل خاص به علل عمومیتر دست یابینم و استدلال را تا رسیدن به کلیترین علل ادامه دهیم. این روش، تحلیلی است. در مقابل روش مذکور، روش ترکیبی قرار دارد که علل کشفشده را بهعنوان اصول بنا مینهد و به کمک آنها به توصیف و اثبات پدیدههای ناشی از آنها میپردازد…