فروید در ابتدای نوشتار «ضمیر ناآگاه» (1915) پدیدارهای وسواسی را در زمره پدیدارهای توجیهگر و شناساننده ضمیر ناآگاه معرفی کرد ولی به دشواریِ شناخت و توصیف این رواننژندی اذعان داشت؛ چنانچه معتقد بود فهم رواننژندی وسواسی بهخودیخود کار چندان آسانی نبوده و بسیار دشوارتر از هیستری است. در سطح کلیتر، ادبیات روانکاوی نیز در قیاس با رواننژندی هیستریایی کمتر به رواننژندی وسواسی پرداخته است؛ لذا پرداختن به این رواننژندی فهم زوایا و ابعاد آن امری بایسته است. کتاب حاضر در چارچوب روشهای پیشنهادی ژان میشل کینودوز (2005) برای مطالعه آثار فروید سعی در بهدست دادن فهمی مقدماتی از رواننژندی وسواسی دارد. کینودوز دو روش عمده را برای مطالعه آثار فروید پیشنهاد میکند: روش گزینشی و روش زمانشناسانه. در روش نخست میتوان یکی از آثار فروید یا مضمونی از نوشتههای او را برگزید و با صرف زمان و دقت کافی دنبال کرد. از آنجا که فهم آثار فروید بیرون از بافتار متن و در پیوند با نوشتهها و فرضیههای دیگرش ممکن نیست، این روش میتواند زمانبر و طافتفرسا باشد. در روش زمانشناسانه نیز میتوان آثار فروید، یا دستکم نوشتههای عمده و اصلی او را به ترتیب تاریخ نگارش مطالعه و سیر تاریخی تغییر و تحولهای آرای او را دنبال کرد. البته این دو روش نافی یکدیگر نیستند و میتوانند بهعنوان شیوههای مکمل مورد استفاده قرار گیرند. در این کتاب نیز سعی شده با بهرهگیری از این دو روش، چارچوبی کلی از صورتبندی رواننژندی وسواسی توسط فروید بهدست داده شود. این چارچوب با رجوع به آثار مختلف نگاشتهشده در طی سالهای متمادی، از نوروسایکوزهای دفاعی به سال 1895 تا درونمای روانکاوی به سال 1939، حاصل شده است. درعینحال کوشیده شده از پیگیری تحولهای زمانی آرای فروید غفلت نشده و تلویحات بازنگریهای نظری او در نظر آورده شود.