موزه، که نامش را از عبادتگاه الهههای یونانی هنر و صنعت الهام گرفتهایم، مکانی است برای عموم، برای پیر و خُرد و جوان، برای چابک و کند، برای بیمار و صحتمند. جاییست که میتواند آثاری زیر آسمان باز، روی بتن، در دل سنگ، فرش، خاک یا آب داشته باشد. میشود در آن بسیار آرام قدم زد، پا تند کرد، خیره ماند، لبخند زد یا خسته شد. میشود مسواکنزده، گشنه و تشنه در آن به جلو و عقب تاب خورد یا جلوِ هوس لمس کردن را گرفت. میشود در آن با بیشمار اشیای بیجان عکس گرفت و حتی یکبار هم عکسها را نگاه نکرد. ژانمیشل ریب و آثارش، مانند همین موزهی کتاب، شگفتآور، تکاندهنده و پرشورند. این چند صفحه فرصتیست در قطار، مترو یا اتوبوس، روی مبل راحتی یا زیر کرسی، در اداره یا مدرسه و دانشگاه، تا با شخصیتهای او در موزهاش همقدم شویم.