لعین کتاب دوم از مجموعه ی «زاینده رود» است. سبت کتاب اول این مجموعه به روزگار احمد و افسانه ابریشمی در پاییز پرحادثه ی پنجاه و هفت می پردازد. لعین اما سرگذشت نوجوانی و جوانی شخصیتی جدید به نام نیما اسفندیاری را روایت میکند. نیما در مسیر یک اردوی ورزشی به همراه هم تیمی هایش گرفتار دوزخی سرد می شود. این گرفتاری هم زمان است با سفری دیگر. سفری درونی که نیما در آن به جهان امیال و خواهشهای سرکوب شده و محبوس پا میگذارد. هزارتویی که نیما در آن قدم گذاشته مملو از موانع ذهنی و عینی است. گاهی حتی مجبور به مبارزه با دیوهایی میشود که راه را بر او بسته اند. گویی حین کشمکشها و بعد از هر خانی که از سر میگذراند، چراغی تازه پیش پایش روشن میشود. مقصد همچنان تاریک است و ناپیدا ...اما حضور و غیاب مداوم یلدا شاید راهنمای او باشد.