نیک گم شده بود، ولی اصلاً تقصیر نیکا نبود.
نیکا هزار جا را گشت تا به باغ وحش رسید.
می دانست برادرش عاشق گربه هاست و پلنگ ها و شیرها و ببرها و مخصوصاً گربه ی آواره. عکس گربه ی آواره را هم روی پیراهنش داشت...
یعنی گربه ی آواره می دانست نیک کجاست؟