هساله بودم که آن واقعۀ تاریخی، آن تغییر دولت، آن کودتا، یا هرچه بنامید، رخ داد و دولت دیگری آمد؛ اما نه به این سادگی! انباشت روایتها و دشنامها و کینهها و کینهورزیهای مردم ما نسبت به آنچه رفت و آنچه آمد، در داخل و خارج از کشور، گروههایی از جامعۀ ما را به چنان انزوا و پرخاش و خصومتی کشاند که با ظواهر و نتایج آن رخداد همسازی و همخوانی ندارد. گویی کوششی در کار بود که باید آن رخداد به افسانه، و افسانه به تاریخ بدل میشد. میتوانم این داستان را کوششی اگر نه برای افسانهزدایی، دستکم گامی در راه تخفیف آن بنامم. با گشودن کلافی درهمپیچیده از تخیلات و تعصّبات و کینهها، تا شاید زمان فرصت یابد و بر آن واقعه نیز پوششی کشد و زندگی متعارف امکان ادامه یابد!
ولی افتاد مشکلها رمانی است به قلم نویسنده و مترجم سرشناس، فریدون مجلسی، در حاشیۀ ملی شدن صنعت نفت ایران و عواقب آن از زبان راویان واقعی و فرضی، به موازات آن، شرح ماجرایی عاطفی. ماجرای بزرگ نخست به دنبال هیجانات وحدت آفرین اولیه با بروز اختلافات داخلی و رقابتهای قدرتطلبانۀ عقلا، در تداوم خود ناکام میماند و زهر ناکامی را با کینخواهی و ستیز در کشتی شکستۀ کشور به دوش میکشد و به فروپاشی و غرق جملگی میانجامد، و در مقابل، ماجرای کوچک دومی با روند طبیعی و عقلانی خود به کامیابی میرسد.