حالا داشت به سمت من می.آمد اولین شعاع نور مهتاب که به صورتش خورد نفسم بند آمد چه شبیه محمود بود دکمۀ ته چراغ قوه را زدم و نور را به صورتش انداختم خواب می دیدم؟
دیگر البته جواب این سؤال را تقریباً می دانستم خودش بود احمد محمود پیراهن سفید گشادی تنش بود که چهارخانه های ریزی داشت؛ انداخته بود روی شلوار عینکی داشت با قاب قطور سیاه رنگ دستهایش لرزش ثابتی داشت دست و سیگارش را بالا برد و به دهان نزدیک کرد دود را که از دهان بیرون می داد تک سرفه ای کرد به سیگار لای انگشت هایش نگاه کرد و گفت
این سیگار هم داره منو می کشه...