دیگر صدایمان را پس نمی دهد کوهی که پناهمان بود و آن سگ که با شوق دنبالمان می کرد به قلاده خو کرده است چه معجزه ای وقتی بر دهانه غارها بی سببی تار تنیده و غربت، تخم نهاده