سایمون سانتیاگو، نوجوان ۱۳ساله، از زمانی که به یاد میآورد، میتوانست ارواح را ببیند و با آنها صحبت کند. زمانی که پدر و مادر سایمون در یک تصادف قطار کشته شدند، او را برای زندگی نزد عمویش فرستادند. عموی سایمون زمانی که متوجه قدرت و مهارت خارقالعادهی برادرزادهاش میشود، تصمیم میگیرد تا یک آژانس شکار ارواح تاسیس کند. پس از تاسیس این آژانس، سود بسیار زیادی نصیب عموی سایمون میشود، با این حال عموی سایمون بهعنوان سرپرست او، اصلا رفتار خوبی با سایمون ندارد و او را به چشم ابزاری برای کسب درآمد میبیند.
در نهایت سایمون بهعنوان دستیار عمویش، در آژانس اخراج ارواح مشغولبهکار شده و کار سخت عمویش به او واگذار میشود. در واقع کار عموی سایمون این است که برای درآوردن پول، مردم را از شر ارواح خلاص کند. اکنون سایمون ۱۳ساله، با حداکثر توانایی خود آماده است تا وظایف بزرگتری را برای آژانس پررونق عمویش انجام دهد، آژانسی که روزبهروز تماسهای بیشتری دریافت میکند.