هواپونوپونو به من امکان چیره شدن بر بسیاری از مشکلاتی را داد که می توانستند من را از پا دربیاورند یا دست کم به شدت من را به هم بریزند. او به من امکان روبه رو شدن با اتفاقات کوچک و بزرگ زندگی را داد. از جای پارکی که راننده ای درست جلوی چشمتان از شما «می دزدد» در حالی که مدت زیادی است دور خودتان می چرخید گرفته تا صورت حساب تندوتیزی که انتظارش را نداشتید و از یخچالی که یک روز تعطیل آخر هفته وسط تابستان خراب می شود گرفته تا ماشینی که در روزی که قرار مهمی دارید حاضر به روشن شدن نیست و مانند این ها. با دانستن اینکه منشأ همۀ این ها خودم هستم، با پرخاشگری بسیار کمتر و به خصوص با آرامش بسیار بیشتری به زندگی پرداختم.