چهبسا وضعیت یأسآور جهان امروز ما را به این خطا دچار کند که چنین شرایطی طبیعی است. اما معرفتی که نسبت به این جهان داریم در خدمت کارفرمایان و رؤسا و ساختهوپرداختهی آنها است. همانهایی که در قصرهایشان مینشینند و با آمار و ارقام نشان میدهند وضعیت کنونی آنقدرها هم بد نیست و این نابرابریها جزئی از واقعیت هستند. اینگونه است که در نظر فرد، سلطه همچون امری کلی و عقلانی پدیدار میشود.
بااینحال اصالت وجودی انسان در حال نابودی است. ثروتمندان هر روز ثروتمندتر میشوند و فقیران هر روز فقیرتر. طبیعت هر روز بیشتر نابود میشود و انواع و اقسام ستمها بر انسانها روا داشته
میشود. واضح است که باید در برابر چنین وضعیتی نافرمانی کنیم. اما چرا و چگونه اطاعت و فرمانبرداری میکنیم؟ چه سازوکارهایی ما را به اطاعت وادار میکند؟ چرا این وضعیت را به پرسش نمیکشیم؟
فردریک گرو در این کتاب این پرسشها را موشکافی میکند و
بهدنبال خاستگاه اطاعت و نافرمانی میرود. از لابوئسی تا برادران کارامازوف، از آنتیگون تا آیشمن، در این متن جذاب و گیرا به جستوجوی پاسخی برای این پرسشها برمیآییم.\