لارس لودیکه نویسندۀ این کتاب اما چنین علاقهای را مشکلآفرین میپندارد و معتقد است که کتاب «نبرد من» نیازمندِ یک بررسی انتقادی و تخصصی از سوی مورخین است تا موارد مهم از مسائل فرعی جدا شوند.
به همین دلیل وی ضمن در نظر گرفتن همۀ یادداشتهای هیتلر، قبل از به قدرت رسیدن وی در سال ۱۹۳۳ به بررسیِ ارتباط این منابع با دستورات و سخنرانیهای وی در دورۀ زمانی بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ میپردازد و بر این اساس، این کتاب از جهانبینی مملو از تناقضات هیتلر از یهودستیزی، باور آریایی گرفته تا آرزوهای وی برای آینده، رمزگشایی میکند و ارتباط بینِ این جهانبینی و جنایت را توضیح میدهد.
این کتاب پژوهشی در مورد چگونگی پیدایش جهانبینی و یا شرایطی که اجرای این جهانبینی را میسر میسازند، به شمار نمیرود؛ بلکه تمرکز آن بیشتر بر روی ایدئولوژی هیتلر است که بیش از بیست سال، از اواسط دهۀ ۱۹۲۰ تا بهار سال ۱۹۴۵، اندیشه و برنامهریزیهای وی را تحت تأثیر قرار دادند.
آغاز این دوران با نگارش کتاب «نبرد من» و پایان آن با «فرمان نرو» مشخص میشود و هر دو رویداد (چه از نظر محتوای و چه زمانی) چارچوبی را برای این کتاب معین میکنند، کتابی که در نظر دارد «منطق درونیِ» اندیشۀ هیتلر را ردیابی نماید.
در کتاب «جهانبینیِ آدولف هیتلر از نبرد من تا فرمان نِرو» که برای نخستین مرتبه در سال ۲۰۱۶ در آلمان به انتشار رسیده است، به عنوان منبع بیشتر از اسنادی نظیر «نبرد من» و «کتاب دوم»، و برخی دیگر از یادداشتهای اولیه، سخنرانیها، اظهارنظرها و سخنان هیتلر در جلسات و همچنین یادداشتهای روزانۀ یوزف گوبلز، وزیر تبلیغات استفاده میشود و پس از ارائۀ یک جمعبندی از وضعیت پژوهش در مورد آدولف هیتلر از دهۀ ۱۹۵۰ به بعد در فصل «تفسیرها»، در ادامه با بررسی رابطۀ بین نظریه و عمل در فصول «ایدئولوژی»، «واقعیت»، در آخرین فصل به «آرزوهای» هیتلر میپردازد.