یازده گفتار کوتاه و جذاب از ژان لوک نانسی که شرح سرراست یک فیلسوف است از برخی از پرسشهای مهم روزگار ما به همراه پرداختن به معضلاتی دیرپا در دل کندوکاوی فلسفی پرسش بنیادینی که مکرر طرح می شود این است که آیا جهانی که فیلسوف در آن ساکن است به فلسفه شکل می دهد یا آیا فلسفه نباید مشروط به جهانی باشد که فیلسوف در آن می زید.
نانسی از رابطه ترور با دین و سرمایه داری می گوید و از رابطه فلسفه با زندگی او در باب جایگاه خداوند در یکتا پرستی بحث می کند و از اهمیت «سیاست» با تعریف امروزی اش سخن می گوید
از «رسوایی هایدگر» می گوید و پیامدهایی که برای فلسفه داشت از جنگ می گوید به ویژه در بستر حمله آمریکا به عراق از نقش امر سلبی در گفتمان های فلسفی و فرهنگی حرف می زند واز «هنر» و تنوع معنای آن و نیز از چیرگی استعاره خورشید بر اندیشه مغرب زمین این جستارها را می توان جدا جدا خواند اما در کنار هم خبر از بینش چشمگیر فیلسوفی می دهد که به جهان روزگارش حساس است و می کوشد راه خود را درون آن بگشاید.