محور کار این کتاب تحلیل دو دسته اندیشه کلی و رقیب درباره نوآوری است. در یک سوی این صف آرایی، طرفداران نظم بازار ایستادهاند که نوآوری را حاصل و نتیجه کنش های خودانگیخته انسان ها در بازار می دانند و طبعا آن را مطلوب و در جهت خیر عمومی می پندارند و در سوی دیگر، منتقدان بازار ایستاده اند که بسیاری از جنبه های نوآوری را حاصل اجبارهای تکنولوژیک و چیرگی ایدئولوژی بازار و بعضا خلاف مصالح عمومی می پندارند. مولف این کتاب کوشیده است سیر تحول نوآوری را با محوریت «نوآوری فناورانه» واکاوی کند و نحوه بازنمود آن را در زبان و ایدئولوژی و مباحث طرف های این منازعه فکری نشان دهد.